امنیت انرژی، تأثیر مصرف انرژی بر محیط‌زیست، قیمت‌های سوخت و فقر سوخت، همگی ازجمله مسائلی هستند که در کانون توجه عمومی قرار دارند. اقتصاد انرژی عنصر مهمی است که به درک ما از این مسائل پیچیده کمک می‌کند و هنگام تعیین خط‌مشی‌ انرژی بر تفکر خط‌مشی‌گذاران تأثیر می‌گذارد.
این کتاب راهنما جنبه‌های مهم و مسائل تحقیقاتی اقتصاد انرژی را بررسی می‌کند. کتاب حاضر مجموعه‌ای از مقاله‌های علمی متخصصان بین‌المللی اقتصاد انرژی، شامل کارشناسان و اساتید دانشگاه را گرد هم می‌آورد که ضمن ترکیب متون پژوهشی کنونی، تحلیلی از مسائل مهم را ارائه می‌کنند. این راهنما جنبه‌های تاریخی اقتصاد انرژی و پژوهش‌های مهم و مسائل خط‌مشی‌گذاری روز را دربرمی‌گیرد و تمرکز بسیار زیادی روی «اقتصاد انرژی» و خط‌مشی متعاقب آن می‌کند. مخاطب کتاب، دانشجویان سال آخر کارشناسی و دانشجویان تحصیلات تکمیلی اقتصاد انرژی و کارشناسان صنعت و دولتی هستند. راهنمای حاضر وضع کنونی دانش را خلاصه‌ و تفسیری فکورانه‌ ارائه می‌کند. کتاب با چشم‌انداز تاریخی انرژی و مسائل خط‌مشی‌گذاری دولتی مربوطه شروع می‌شود و در ادامه، کلیات اقتصاد عرضه و تقاضای انرژی بیان می‌شود. کارایی اقتصاد انرژی شامل «اثر بازگشتی» بررسی می‌شود و بعد، فنون مختلف مدل‌سازی اقتصاد انرژی ارائه می‌شوند. مسائل مهم مربوط به بازارهای مختلف انرژی به‌ترتیب بررسی می‌شوند: نفت، زغال‌سنگ، گاز طبیعی و برق. بخش نتیجه‌گیری کتاب به تمرکز بر مسائل حال حاضر خط‌مشی‌گذاری انرژی اختصاص دارد. 
در فصل ۱، فوگت ابتدا به تکامل اقتصادهای کشاورزی و تاریخچه مصرف انرژی و اقتصاد جهانی و بحث درباره تلاش‌های اروپا برای رفع محدودیت‌های سیستم‌های ارگانیک انرژی و اولین گذار به اقتصاد سوخت فسیلی در بریتانیا می‌پردازد. فوگت روندهای درازمدت در سیستم جهانی انرژی و خط‌مشی‌های مختلف انرژی در گذر زمان را هم بررسی می‌کند. در فصل ۲، ویمان-جونز کلیاتی از نظریه «اقتصاد انرژی» را ارائه و بیان می‌کند که اصطلاح انرژی درواقع صرفاً عبارتی است که برای راحتی از آن استفاده می‌شود، چون کالایی به‌منزله «انرژی» وجود ندارد؛ درواقع، «اقتصاد بازارهای سوخت» وجود دارد. ویمن-جونز تخصیص منابع در صنایع سوخت سرمایه‌‌بر را تحلیل‌ می‌کند که شامل موارد زیر می‌شوند: ماهیت هزینه نهایی کوتاه‌مدت و بلند‌مدت عرضه انرژی، فرآیند اتخاذ تصمیم‌های سرمایه‌گذاری، طراحی سازوکارهای مؤثر قیمت‌گذاری و شرایط بازاری که به‌کرات در صنایع سوخت وجود دارند.
در فصل ۳، مدلاک با بررسی اقتصاد عرضه انرژی، شیوه‌ای را در نظر می‌گیرد که در آن منابع انرژی از طریق فضا و زمان تخصیص می‌یابند. او به‌طور خلاصه مدل استخراج بهینه منابع پایان‌پذیر اقتصاد‌دانان را بیان می‌کند که از آن برای بررسی طیفی از مسائل اقتصاد انرژی استفاده می‌شود. مدلاک ضمن توسعه مدل مذکور با تحلیل «رفتار بنگاه» و «نقطه اوج نفت» به ارزیابی ارزش چنین مدل‌هایی هم می‌پردازد. در فصل ۴، گوردون نظریه و عمل خط‌مشی‌های انرژی را با ذکر مثال‌هایی از برنامه‌های انرژی بررسی می‌کند که معتقد است نسنجیده بودند و خطاهای موجود در خط‌مشی‌های امنیت انرژی را برمی‌شمارد. گوردون در مورد ایالات‌متحده خط‌مشی‌هایی را در نظر می‌گیرد که هدف از آن‌ها اصلاح انتخاب‌های انرژی و انتخاب‌هایی با تمرکز محیطی است، اما برای اروپای غربی و ژاپن به بی‌میلی دولت‌ها برای پذیرش موقعیت غیراقتصادی زغال‌سنگ توجه می‌کند.
در فصل ۵، مدلاک توجه خود را به نظریه تقاضای انرژی معطوف داشته و تأکید می‌کند که انرژی تقاضای مشتقی‌ است که برای کسب خدمات انرژی نظیر گرمایش، نور، توان خودرو و غیره الزامی است. او پیش از ادامه بررسی مبانی خرد تقاضای انرژی و چسبندگی تقاضای انرژی به بحث درباره حسابداری انرژی، رابطه مصرف انرژی و توسعه اقتصادی و مسائل تغییر ساختاری و فناورانه می‌پردازد. در فصل ۶، ریان و پلورد به مدل‌سازی تجربی تقاضای انرژی می‌پردازند. آن‌ها توجه خود را به توسعه تاریخی مدل‌‌های تجربی تقاضای انرژی از مدل‌‌های تک‌معادله‌ای گرفته تا رویکردهای سیستمی، پیامدهای سری‌های داده مناسب غیر ایستا روی مدل‌‌های تجربی تقاضای انرژی و مسائل مربوط به مجاز دانستن پاسخ‌های قیمت نامتقارن در مدل‌‌های تجربی تقاضای انرژی معطوف می‌کنند.
چند فصل بعدی به کارایی انرژی و «اثر بازگشتی» اختصاص دارند؛ به‌موجب اثر مذکور افزایش کارایی انرژی موجب کاهش قیمت خدمات انرژی می‌شود و این امر نیز افزایش تقاضا برای انرژی را در پی دارد که هرگونه صرفه‌جویی در مصرف انرژی را تعدیل می‌کند. در فصل ۷، آلن و همکاران با توجه به این استدلال‌ که افزایش کارایی انرژی برای تحقق پایداری و امنیت اهداف عرضه انرژی حائز اهمیت است، کارایی اقتصاد انرژی را تحلیل می‌کنند. آلن و همکاران برای تحقیق در مورد تأثیر افزایش کارایی انرژی در اقتصاد باز آشکار، رویکردی تحلیلی را اتخاذ کردند. هدف آن‌ها شناسایی و روشن کردن ماهیت عوامل مختلف در کل سیستمی است که می‌تواند بر تغییر مصرف انرژی به افزایش کارایی انرژی تأثیر بگذارد. در فصل ۸، ساندرز به‌منظور کشف رابطه «ظریف» کارایی انرژی و مصرف آن، مبانی نظری اثر بازگشتی را ارائه می‌کند. او چارچوب نظری ساده و درعین‌حال جامعی برای درک این رابطه ایجاد و تأکید می‌کند که تأثیر بالقوه بازگشت ناشناخته است، اما می‌تواند چشمگیر و تأثیرات خط‌مشی‌گذاری مهمی داشته باشد. در فصل ۹، سورل تعاریف و برآورد اثر بازگشتی را بیشتر بررسی و تأکید می‌کند که طیف وسیعی از سازوکار‌ها وجود دارند که ممکن است اثر بازگشتی یا حتی «پس‌زدن» را القا کنند. طی اثر پس‌زدن انواع خاصی از کارایی انرژی به افزایش کلی تقاضای انرژی منجر می‌شود. او تعریف مستقیم، غیرمستقیم، و در سطح اقتصاد اثرات بازگشتی را شفاف و بر مشکلات روش‌شناختی مربوط به کمّی‌سازی چنین اثراتی تأکید می‌کند و خلاصه‌ای از برآوردهای بازگشتی را ارائه می‌دهد که در حال حاضر در دسترس هستند. سورل نتیجه‌گیری می‌کند که اثرات بازگشتی چشمگیر هستند، اما برای کاهش تقاضای انرژی نیازی ندارند تا خط‌مشی‌های کارایی انرژی را بی‌اثر کنند.
در فصل ۱۰، رایان و یانگ کاربرد مدل‌سازی صرفه‌جویی‌های انرژی و مزایای زیست‌محیطی خط‌مشی‌های انرژی و فناوری‌های جدید را ارائه می‌کنند. مؤلفان عمدتاً با اتکا به مثال‌هایی از بخش مسکونی، برای ارزش‌یابی نتایج خط‌مشی‌های متمرکز بر پذیرش فناوری‌های جدید، به‌منزله ابزار کاهش تقاضای انرژی و/یا افزایش کیفیت محیط‌زیست، اقدام به تدوین رویکردهای مدل‌سازی تجربی اقتصاد خرد می‌کنند و به ارزیابی نقاط قوت و ضعف رویکردهای مختلف می‌پردازند.